محل تبلیغات شما

°Forever Young°



آدم ها تاریخ مصرف دار شده اند!
بعد از مدتی تلخ می شوند
هنگام انتخابشان خوب دقت کن.!
انقضای بعضی ها خیلی کم است و نباید سمتشان رفت.
اما امان از آنهایی که تاریخشان تقلبی است.!
گولشان را نبیاد خورد که بد مسمومیتی به دنبال دارد.!
می آیند و حرف می زنند!
خب آدم است دیگر برای حرف ها رویا می سازد.
با حرف ها زندگی می کند،یک دوستت دارم می شنود و هزار بار تکرار می کند 
چرا که باور کرده است.
اما پای عمل کردن به حرف که می رسد رنگ عوض می کنند. .
بهانه گیر هایشان شروع می شود
سکوت ها
تلخ شدن ها
حالا میمانی با آدمی که نمی شناسی اش!با آدمی که از تو فاصله می گیرد
با عشقی که بلاتکلیف شده
حالت از تغییر رفتار بهم می خورد،
و دیگر توان تحمل کردن نبودن اش در حالی که هست را نداری.
قلبت را میان دستانت میگیری
رویاهایت را سر میبری
و ترجیح می دهی نباشد تا اینکه باشد و انگار نیست!
.
رفتن کسی که بودن اش عادت کرده ای سخت است
سخت که چه عرض کنم.
رفتن اش اصلا در مخیله ات نمی گنجد و همیشه با خودت فکر میکردی اگر نباشد
میمیرم!
اما خب دیگر نمی توانی تغییر حالش را تحمل کنی
.
.
او تو را به تب گرفته است که به مرگ راضی شده ای.

سال 98 پر اتفاقات تلخ و شیرین بود!
انقدر تلخ که گفتنش قلبم درد میگیره
آغاز 98 با سیل و پایانش با کرونا
سقوط هواپیمای ایرانی
و از دست دادن یه عالمه دانشمند!
اصلا دقت کردین 98 چجوری گذشت؟
فکرشو میکردین این اتفاقات بیافتن؟
این غروب آخرین غروب نود هشته
بیایین با این غروب تمام غم و غصه هامونو بریزیم بیرون
و سال 99 رو بدون غم و غصه شروع کنیم.
بچه ها برای همتون آرزوی سالی پر از خنده می کنم
بدون هیچ اتفاق تلخ!
سال نوتون پیشاپیش مبارک!

دو قدم مانده به خندیدن برگ

یک نفس مانده به ذوق گل سرخ

چشم در چشم بهاری دیگر

تحفه ای یافت نکردم که کنم هدیه تان

یک سبد عاطفه دارم

همه ارزانی تان.

عید نوروز بر شما مبارک





نمیدونم چرا این عکسو گذاشتم!
فک کنم عاشق عینک ش شدم
هر چی
امروز روز باحالی بود
رفتیم سینما
چون ساعت هشت می باید اونجا می بودیم ساعت 7.10 دقیقه ما رو فرستادن کلاس
صبحگاه هم برگزار نشد چون نهم ها رفتن مشهد و معاون پرورشی هم همراهشون رفته
ساعت 7.25 دقیقه کوله کوشولومو(قرمزه عکس یه ربات هم داره(در اصل از فاطمه یمش))برداشتم 
دم کلاس بودم که باهاش چشم در چشم شدم
نگام کرد،نمیدونم چرا صاف تو چشمام زل زد
همیشه این کارو میکنه
بگذریم
سوار ماشین شدیم تو راه وضعیت من اینجوری بود
_بچه ها وصیت نامه مو بنویسید 
نگار عین خلا داشت همه جا رو با چشماش قورت میداد!
بخودا
فاطمه هم نمیدونم چش بود
خیلی با هم دعوا کردیم
زیاد
با زهرا هم همینطور
من یه عینک دارم فیکه
اونو میزنم بعضی اوقات
رفتنی زدمش
زهرا اومد بم گف:الناز نزن بهت نمیاد
گفتم دوست دارم بزنم
گف:نزن اصلا بهت نمیاد
گفتم زهرا اگه من بخاطر نظر های تو مجبور بودم هی خودمو اینور اونور کنم تا اونجور که تو دوست داری باشم دیگه زندگی من که نیست!
گف:ببین من توقع دارم دوستم هر چی من میگم بگه باشه!
منم عصبانی شدمو گفتم:دیگه چی؟
و گذاشتمو رفتم:/
نمد چم بود امروز!
رفتیم سینما،یگانه با فائزه رفت
ولی دقیقا پشت سر من نشست،خعلی کیف کردم
وسط فیلم،از اونجایی که نمی تونم یه جا بی حرکت بشینم
پاهامو گذاشتم رو صندلی جلویی
جلویی گف:عزیزم راحتی؟
گفتم:آرهه نگران من نباش(خعلی پررو ام لامصب)
فائزه دید من چی کار کردم پس اونم سعی کرد کاری که من میکنم رو هم بکنه اما پاش افتاد لای صندلی ها و گیر کرد
پشت من نشسته بود و پاش هم بین صندلی من و نگار گیر کرده بود
منو نگار سر به سرش گذاشتیمو بعله
کفششو در آوردیم
پاش نه در می اومد نه کفش داشت
من وسط سالن غش کرده بودم
ا خنده
طی فیلم هم انقد خوردیم که من آخراش داشتم بالا می آوردم
یه صحنه فیلم خیلی مسخره بود
دخترا جیغ کشیدن(از خوشحالی)من فریاد زدم
(بی جنبه ها الان شهید میشه!)
نهمه گف:کی گفت بی جنبه ها؟
منم زیر صندلی قایم شدم
خلاصه روز بدی نبود
راستی درباره عنوان
من سرما خوردم ولی پست بعد بیشتر درباره ش حرف میزنم:)

وایییییییییییییییییییییییییییییییی
.
بچه ی چن امروز صب به دنیا اومددددددددددد عررررررررر
.
اولین بچه ی اکسوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
.
عمه شدیم!
.
بچشون به دنیا اومددددددددددددددددددددددددددددددددددد
.
میخوام کلی عر بزنم اما اگه عر بزنم کلی انرژی مصرف می کنم و در نتیجه از گرسنگی تلف می شم.
.
یه منبع خبری میخواین برین به این آدرس

ممکنه موقعی که اینو میخونی یه دختر بالغ،یه زن یا یه پیرزن باشی
اما دارم بهت میگم تو هر سنی که هستی بازم الای درونت وجود داره
الانم باید بدونی موقع نوشتن این نامه مامان ریده به حالت
وایی
الایی تولدت مبارک
میخواستم چن کلمه توپایان 12 سالگی و شروع 13 سالگی بهت بگم
میدونم الان درگیری های ذهنی داری اونم با مامان و بابا
اما فراموش نکن اونا مهم ترین عنصر های زندگی توعن
بهشون نشون بده که بچه ای نیستی که فک میکنه همه چیز با جادو و از این چرت و پرتا بدست میاد
بهشون نشون بده که تو میدونی اون بیرون چه خبره و میتونی از پس خودت بربیای
هیچوقت اونا رو مانع زندگیت ندون
و اینم فراموش نکن که قراره کسی باشی که با تمام وجود دوستش خواهی داشت
نه کسی که آرزوهای پدر و مادرش بهش تحمیل شدن
اما مطمئنم هر کی الان هستی رو دوست داری
مطمئن باش منه 13 ساله با تمام وجود دوست دارم
بیشتر از هر کس دیگه ای تو دنیا
حالا بریم سراغ خانواده
اگه الان بعد از دعوا با مامان و بابا داری این نامه رو میخونی باید بگم
مامان رو مقصر بعضی اتفاقات زندگیت ندون
درسته همه ی انسانا اشتباه میکنن
اما یادت نره مامان همیشه پشتت بوده و ازت خواسته که دنبال رویاهات بری
مامان با تمام وجود دوست داره اینو مطمئنمو اینم میدونم تو نمیتونی یه لحظه ناراحتی مامان یا بابا رو تحمل کنی
بابا هم بعضی اوقات زیاده روی میکنه
اما اونم دیوانه وار دوست داره
میدونم میدونم
بابا رو هیچوقت ناراحت نکن
اوه اوه ساناز!
اصن ولش کن چیزی درباره اون نمیگم:)
از ساناز به خاطر اینکه تمام این سال ها پیشت بوده تشکر کن
از فاطی به خاطر اینکه باورت داشته تشکر کن
و از اینکه تمام ای مدت بهت اعتماد داشته بازم تشکر کن
از دیانا هم همینطور
دیانای عزیزم
ممنونم که منو به عنوان خواهرت پذیرفتی
از هر سه ی شما بابت اینکه نتوستم تو 13 سالگی چیز خاصی بهتون بگم معذرت میخوام
حالا میریم سراغ کسی که ممکنه در آینده پیشت باشه
امیدوارم الان کنارت نشسته باشه
به کریس بگو من از همین 13 سالگی دوسش داشتم
کریس عزیزم مامان تا ابد عاشقته
میدونم از دونستن بعضی چیزا ممکنه ناامید یا افسرده شی
اما بدون من عین کوه پشتت میمونم
و هیچوقت هم از بودنت ناراحت نمیشم
mom loves you so much
I know you may be upset to find out some facts
But never lose hope
And don't forget that I will stay with you forever
with love
mom
راستی داشت یادم میرفت
یه نفرو هیچوقت فراموش نکن
اون الان دیوانه وار دوست داره
تو هم متقابلا دوسش داری
یادت نره اون روحیه حساسی داره
بهش توجه کن
و بهش نشون بده که چقد عاشقشی
منظورمو میدونی Y رو میگم
خانم Y
به این چیزی که هستی افتخار کن
و از اینکه خودت باشی هم نترس

با عشق
Ella

آخرین جستجو ها

دغدغه های یک مدد کار اجتماعی geschsuwarne riamerreitten mahemanmaheto Frances's memory sitderele Margaret's notes Melanie's memory biafreelacic نیاز